دل تنها
سه شنبه 89 اسفند 17 :: 10:45 عصر ::  نویسنده : رضا       

هی فلانی...می دانی!

می گوین رسم زندگی چنین است،می آیند می مانند ...عادت می دهند و می روند

و تو تنها می مانی و تو در خود می مانی.

راستی نگفته بودی رسم تو نیز چنین است

مثل همه ی فلانی ها...




موضوع مطلب :


دوشنبه 89 اسفند 16 :: 9:30 عصر ::  نویسنده : رضا       

قلبی که به عشق تو میتپد ، چشمی که از دلتنگی تو میگرید، دستی که در حسرت گرمی دستان تو نشسته ، پاهایی که به امید رسیدن به تو اولین قدم را برداشته! این قلبم است که عاشق تو است ، این چشمهای من است که باران عشق در آن می بارد و این لبهای من است که برایت میخواند شعر دلتنگی را.... وجودم به خاطر فاصله هاست که سرد است ، حضورت در کنارم تنها آرزوی من است، بتاب ای خورشید همیشه تابانم که گرمای تو شامل حال من است! این قلب من است که بی تاب است ، سالهاست که گرفتار است ، به درد عشق دچار است ، دوای دردم هستی ، ای تو که تنها دلیل نفس کشیدنم هستی! دریچه ای رو به خوشبختی باز میکنم و به خیال تو در آسمان تنهایی پرواز میکنم ! بالهایی که به عشق تو هوس پرواز کرده اند ، میرسم به اوج آسمانی که به عشق تو آبی شده ، دل من برای تو ذره ای شده ، دلتنگم و برایت در سقف آبی آسمان مینویسم! مینویسم تا هر جایی بخوانی آنچه درون قلب من است ! دوستت دارم عشق من این تنها حرف دل من است!




موضوع مطلب :


یکشنبه 89 اسفند 8 :: 7:8 عصر ::  نویسنده : رضا       

عاشقی می خواست به سفر برود.روزها و ماه ها و سال ها بود که چمدان می بست. هی هفته ها را طی می کرد و توی چمدان می گذاشت.هی ماه ها را مرتب می کرد و روی هم می چید و هی سال ها را جمع می کرد و به چمدانش اضافه می کرد. او هر روز توی جیب های چمدانش شنبه و یکشنبه می ریخت و چه قرن هایی را که ته چمدانش جا داده بودو سال ها بود که خدا تماشایش می کردو لبخند می زد و چیزی نمی گفت.اما سرانجام روزی خدا به او گفت: عزیز عاشق فکر نمی کنی سفرت دارد دیر می شود؟ چمدانت زیادی سنگین است. با این همه سال و قرن و این همه ماه و هفته چه می خواهی بکنی؟ عاشق گفت :خدایا عشق سفری دور و دراز است.من به همه این ماه ها و هفته ها و به همه این سال ها و قرن ها احتیاج دارم زیرا هر قدر که عاشقی کنم باز هم کم است. خدا گفت:عاشقی سبک است. عاشقی سفر ثانیه است نه درنگ قرن ها و سال ها.بلند شو و برو و هیچ چیز با خود نبر جز همین ثانیه که من به تو می دهم. عاشق گفت: باشد چیزی با خود نمی برم نه قرنی و نه سالی و نه ماهی و نه هفته ای را. اما خدایا! هر عاشقی به کسی محتاج است به کسی که او را در این سفر دور و دراز همراهی کند به کسی که پا به پایش بیاید به کسی که نامش معشوق است. خدا گفت: نه کسی و نه چیزی. در سفری که نامش عشق است "تنهایی"توشه توست و "بی کسی"معشوقت. و و آن گاه خدا چمدان سنگین عاشق را گرفت و راهی اش کرد. او راه افتاد در حالی که سبک بود و هیچ چیز نداشت جز چند ثانیه که خدا به او داده بود. عاشق راه افتاد و تنها بود و هیچ کس را نداشت جز خدا که همیشه با او بود




موضوع مطلب :


شنبه 89 اسفند 7 :: 10:46 عصر ::  نویسنده : رضا       

قلمت را بردار

بنویس از همه خوبیها


زندگی،عشق،امید


و هر آن چیز که بر روی زمین زیبا هست


گل مریم،گل رز


بنویس از دل یک عاشق بی تاب وصال


از تمنا بنویس ...


از دل کوچک یک غنچه که وقت است دگر باز شود


از غروبی بنویس


که چو یاقوت و شقایق سرخ است


بنویس از لبخند


از نگاهی بنویس


که پر از عشق


به هر جای جهان می نگرد


قلمت را بردار


روی کاغذ بنویس ...


زندگی با همه تلخی ها شیرین است...




موضوع مطلب :


جمعه 89 اسفند 6 :: 6:16 عصر ::  نویسنده : رضا       

دلیلی برای زندگی

روزی تصمیم گرفتم که دیگر همه چیز را رها کنم . شغلم ‏را دوستانم را ، زندگی ام را !

به جنگلی رفتم تا برای آخرین بار با خدا ‏صحبت کنم . به خدا گفتم : آیا می ‏توانی دلیلی برای ادامه زندگی برایم بیاوری ؟
و جواب ‏او مرا شگفت زده کرد.
او گفت : آیا درخت سرخس و بامبو را می ‏بینی؟
پاسخ دادم : بلی .
فرمود : ‏هنگامی که درخت بامبو و سرخس راآفریدم، به خوبی ازآنها مراقبت نمودم . به آنها نور ‏و غذای کافی دادم .
دیر زمانی نپایید که سرخس سر از خاک برآورد و تمام زمین را فرا ‏گرفت اما از بامبو خبری نبود . من از او قطع امید نکردم . در دومین سال سرخسها بیشتر ‏رشد کردند و زیبایی خیره کننده ‏ای به زمین بخشیدند اما همچنان از بامبوها خبری نبود .‏من بامبوها را رها نکردم.
در سالهای سوم و چهارم نیز بامبوها رشد نکردند . اما من ‏باز از آنها قطع امید نکردم. در سال پنجم جوانه کوچکی از بامبو نمایان شد. در ‏مقایسه با سرخس کوچک و کوتاه بود اما با گذشت 6 ماه ارتفاع آن به بیش از 100 فوت ‏رسید. 5 سال طول کشیده بود تا ریشه ‏های بامبو به اندازه کافی قوی شوند. ریشه هایی ‏که بامبو را قوی می‏ ساختند و آنچه را برای زندگی به آن نیاز داشت را فراهم می ‏کرد.
خداوند در ادامه فرمود : آیا می ‏دانی در تمامی این سالها که تو درگیر مبارزه با ‏سختیها و مشکلات بودی در حقیقت ریشه هایت را مستحکم می ‏ساختی . من در تمامی این مدت ‏تو را رها نکردم همانگونه که بامبو ها را رها نکردم . ‏
هرگز خودت را با دیگران ‏مقایسه نکن و بامبو و سرخس دو گیاه متفاوتند اما هر دو به زیبایی جنگل کمک می ‏کنند. ‏زمان تو نیز فرا خواهد رسید تو نیز رشد می ‏کنی و قد می ‏کشی !
‏از او پرسیدم : من ‏چقدر قد می‏ کشم . ‏در پاسخ از من پرسید : بامبو چقدر رشد می ‏کند؟
‏جواب دادم : هر ‏چقدر که بتواند.
گفت : تو نیز باید رشد کنی و قد بکشی ، هر اندازه که ‏بتوانی.




موضوع مطلب :


جمعه 89 بهمن 29 :: 10:43 عصر ::  نویسنده : رضا       

عشق، تصمیم قشنگی ست ،بیـا عـاشق شـو
نه اگر قلب تو سنگی ست،بیـا عـاشق شـو

آسمان زیر پروبال نگاهت آبی ست
شوق پرواز تو رنگی ست،بیـا عـاشق شـو

ناگهان حادثه ی عشق، خطر کن، بشتاب
خوب من، این چه درنگی ست، بیـا عـاشق شـو

با دل موش، محال است که عاشق گردی
عشق، تصمیم پلنگی ست، بیـا عـاشق شـو

تیز هوشان جهان، بر سر کار عشقند
عشق، رندی است، زرنگی ست،بیـا عـاشق شـو

کاش در محضر دل بودی و میدیدی تو
بر سر عشق، چه جنگی ست!بیـا عـاشق شـو

مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز
صورت آینه زنگی ست،بیـا عـاشق شـو

می رسی با قدم عشق به منزل، آری...
عشق، رهوار خدنگی ست،بیـا عـاشق شـو

باز گفتی تو که فردا!!! به خدا فردا نیست
زندگی، فرصت تنگی ست،بیـا عـاشق شـو

کار خیر است، تأمل به خدا جایز نیست!
عشق، تصمیم قشنگی ست،بیـا عـاشق شـو




موضوع مطلب :


شنبه 89 بهمن 23 :: 3:43 عصر ::  نویسنده : رضا       

ای ع ش ق



ای عشق ? شکسته ایم? مشکن ما را

این گونه به خاک ره میفکن ما را

ما در تو به چشم دوستی میبینیم
ای دوست مبین به چشم دشمن ما را
ای عشق ? پناهگاه پنداشتمت?


ای چاه نهفته ! راه پنداشتمت



ای چشم سیاه? آه ای چشم سیاه?

آتش بودی? نگاه پنداشتمت
ای عشق ? غم تو سوخت بسیار مرا?
آویخت مسیح وار بر دار مرا?
چندان که دلت سوخت بیازار مرا !


مگذار مرا ز دست? مگذار مرا !




ای عشق در آتش تو فریاد خوش است
هر کس که در آتش تو افتاد خوش است


بیداد خوش است از تو? وز هستی ما

خاکسترکی سپرده بر باد خوش است !
ای دل به کمال عشق اراستمت

وز هر چه به غیر عشق پیراستمت


یک عمر اگر سوختم و کاشتمت

امروز چنان شدی که می خواستمت .




موضوع مطلب :


شنبه 89 بهمن 23 :: 12:55 عصر ::  نویسنده : رضا       

بهتر از من چه کسی ؟ عاشق تر از من چه کسی ؟

واسه عشق تو دیوونه تر از من چه کسی؟

اگه قربونی میخواستی ، بهتر از من چه کسی ؟

واسه پیش مرگ تو ، آماده تر از من چه کسی ؟

تو اگه چشمه بودی ؛ تشنه تر از من چه کسی ؟

واسه دلداری تو ، خسته تر از من چه کسی؟




موضوع مطلب :


دوشنبه 89 بهمن 18 :: 12:1 صبح ::  نویسنده : رضا       

راز عشق در این است که به یکدیگر سخت نگیرید

عشقی که آزادانه هدیه نشود اسارت است، اسارتی که اجازه رشد و پیشرفت را نمی دهد، عشقی که با خودخواهی همراه است.

راز عشق در تواضع است


این سخن به هیچ وجه نشانه تظاهر نیست بلکه نشان دهنده احساس تفکری قوی میان دو نفری است که یکدیگر را دوست دارند، تواضع مانند جویبار آرامی است که چشمه محبت را تازه و باتراوت نگه می دارد.

راز عشق در لحن صدا است


برای تقویت گیرایی صدا، باید آن را از قلب برآورید، اگر احساسات قلبی ات را با صدا بیان کنی سبب ایجاد شادی در دیگری است.

راز عشق در خوشحال کردن است


اینکه هر روز کاری کنی که او را خوشحال کند کاری مثل دادن هدیه ای کوچک، تحسین، لبخندی از روی محبت. نگذار که جویبار محبت از کمی باران بخشکد.

راز عشق در احترام متقابل است


احساسات متغیرند، اما احترام دو طرف ثابت می ماند. اگر عقاید او با عقاید شما متفاوت است با احترام به نظراتش گوش کن، احترام باعث می شود که او بتواند خودش باشد.

راز عشق در نگاه محبت آمیز است


زیرا چشم ها پنجره های روحند، اگر هنگام محبت کردن از نگاه استفاده کنی مثل آن است که پنجره ها را با پرده های زیبایی بیارایی و به خانه گرما و جذابیت ببخشی.

راز عشق در دستگیری است


اینکه در سکوت دست یکدیگر را بگیرید، کم کم یاد می گیرید که بدون کلام رابطه برقرار کنید.




موضوع مطلب :


پنج شنبه 89 بهمن 14 :: 11:8 عصر ::  نویسنده : رضا       

یک درد دل ساده

من در تو تکرار هم که شده باشم

باز هم گاهی برق نگاه بودنم را

از خاطر می بری گویا

من در تو وصف هم شده باشم

باز هم صدایم را نمیشنوی گویا

نمیدانم چه دلتنگیم عجیب شده است

چه ساز خواستن هایم عحیب تر شده است

به گمانم باورم

آلوده است امشب

به گمانم شک میکنم گاهی

به باور های تو

نمیدانم چرا

محو تماشا نمیبینم تو را

نمیدانم چرا

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟




موضوع مطلب :


<   <<   26   27   28   29   30   >>   >   
 
درباره وبلاگ

پیوندها
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 1
بازدید دیروز: 23
کل بازدیدها: 337617