سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
دل تنها
سه شنبه 90 اسفند 9 :: 10:41 عصر ::  نویسنده : رضا       

آدمها وقتی کودکند می خواهند برای مادرشان هدیه بخرند ولی پول ندارند .

وقتی که بزرگتر می شوند ، پول دارند ، ولی وقتِ هدیه خریدن ندارند.

وقتی که پیر می شوند ، پول دارند ؛ وقت هم دارند ، ولی مادر ندارند !




موضوع مطلب :


دوشنبه 90 اسفند 8 :: 9:16 عصر ::  نویسنده : رضا       

چه سخت است ، تشیع عشق بر روی شانه های فراموشی و دل سپردن


به قبرستان جدایی وقتی میدانی پنج شنبه ای نیست ،


تا رهگذری ، بر بی کسی ات فاتحه ای بخواند !




موضوع مطلب :


چهارشنبه 90 اسفند 3 :: 6:30 عصر ::  نویسنده : رضا       

گفتم دلُ دین بر سر کارت کردم هر چیز که داشتم نثارت کردم گفتا،

تو که باشی که کنی یا نکنی آن من بودم که بی قرارت کردم!

آن کس که تو را شناخت،جان را چه کند؟ فرزندُ عیالُ خانمان را چه کند؟

دیوانه کنی،هر دو جهانش بدهی دیوانه ی تو هر دو جهان را چه کند؟

ای در دل من میلُ تمنا،همه تو! واندر سر من مایه ی سودا،همه تو!

هر چند به روی کار در مینگرم امروز همه توییُ فردا همه تو!




موضوع مطلب :


دوشنبه 90 اسفند 1 :: 9:9 عصر ::  نویسنده : رضا       

بنویسید به دیوار سکوت:

عشق سرمایه ی هر انسان است .

بنشانید به لب ؟حرف قشنگ ؟ حرف بد وسوسه ی شیطان است .

و بدانید که فردا دیر است . و اگر غصه بیاید امروز ؟ تا همیشه دلتان درگیر است .

پس بسازید رهی را که کنون ؟ تا ابد سوی صداقت برود .

و بکارید به هر خانه گلی ؟ که فقط بوی محبت بدهد..........




موضوع مطلب :


جمعه 90 بهمن 21 :: 8:52 عصر ::  نویسنده : رضا       

زندگی یعنی :

ناخواسته به دنیا آمدن

مخفیانه گریستن

دیوانه وار عشق ورزیدن

و عاقبت در حسرت آنچه دل میخواهد و منطق نمیپذیرد ، مردن . . .




موضوع مطلب :


سه شنبه 90 بهمن 18 :: 9:20 عصر ::  نویسنده : رضا       

باران که می بارد تو می آیی         باران گل، باران نیلوفر                    
باران مهر و ماه و آئینه                 باران شعر و شبنم و شبدر       
باران که می بارد تو در راهی        از دشت شب تا باغ بیداری
از عطر عشق و آشتی لبریز         با ابر و آب و آسمان جاری
غم می گریزد، غصه می سوزد     شب می گدازد، سایه می میرد
تا عطرِ آهنگ تو می رقصد            تا شعر باران تو می گیرد
از لحظه های تشنه ی بیدار          تا روزهای بی تو بارانی
غم می کشد ما را و می بینی      دل می کشد ما را تو می دانی




موضوع مطلب :


یکشنبه 90 دی 18 :: 9:19 عصر ::  نویسنده : رضا       

دکتر علی شریعتی

 وقتی که دیگر نبود من به بودنش نیازمند شدم

وقتی که دیگر رفت من به انتظار آمدنش نشستم

وقتی که دیگر نمیتوانست مرا دوست بدارد

 من او را دوست داشتم

وقتی که او تمام کرد من شروع کردم

وقتی که اوتمام شد من آغاز شدم

و چه سخت است تنها متولد شدن

مثل تنها زندگی کردن 

مثل تنها مردن 




موضوع مطلب :


جمعه 90 دی 9 :: 9:41 عصر ::  نویسنده : رضا       

روزی سر بر خواهم آورد

از لابه لای ابرهای سردرگم و بی نشان

و اوج را حس خواهم کرد

اوج وجود

اوج هستی و ....

من یک زمینی ام

پاهایم گرما و سرمای زمین را حس کرده لند

گاه خارهای زمین پاهایم را آزرده اند و

گاه گاهی سبزه با طراوتش آرامش را برایم به ارمغان آورده است

همیشه آسمان را در آغوش گرفته ام

و همواره او را در آغوش می فشارم

تا این که روزی برسد که با او یکی شوم




موضوع مطلب :


پنج شنبه 90 دی 8 :: 4:25 عصر ::  نویسنده : رضا       

سنگ صبور


گفتمش
سنگ غمت می شکند شیشه دل

گفت
که بسیار کمین خطر است بیشه من

گفتمش
عقل نیـــــــــارد به تکاپو وصلت

گفت
که هرگــــــز نرسد تابر اند یشه من

گفتمش
دیده تر شوق نهــــان داردو بس

گفت
که هیهات کجــا اشک تووریشه من

گفتمش
تا به ابـــــــد تیغ توبرماست روا

گفت
که ازروز ازل بوده جفــــا پیشه من

گفتمش
سود چـــــــه بینی زعذاب دل من

گفت
که از رنج دلت تیـــز شود تیشه من




موضوع مطلب :


یکشنبه 90 دی 4 :: 8:42 عصر ::  نویسنده : رضا       

وقتی میخواهی برایت پیش خدا دعا کنم

نمیگویم هیچوقت آسمان دلت ابری نشود

آخر دلی که ابری نشود آسمانش قشنگ و تروتازه نمیشود

اما دعا میکنم گاهی اوقات و به اندازه بارانی شوی

بارانی بهاری که رعد و برق های دهشتناک آنرا دلهره آور نکند

بارانی که بتوان زیر نم نم آن بدون چتر با عشق خلوت کرد.




موضوع مطلب :


<   <<   16   17   18   19   20   >>   >   
 
درباره وبلاگ

پیوندها
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 20
بازدید دیروز: 52
کل بازدیدها: 332082