سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
دل تنها
سه شنبه 91 مرداد 10 :: 8:46 عصر ::  نویسنده : رضا       
حکـــــــــــــــــــــایت من…

حکایت کسی بود که عاشق دریا بود اما قایقـــــــــــــــــــــی نداشت…

دلباخته سفر بود اما همسفـــــــــــــــــــــر نداشت…

حکایت کسی بود که زجر کشید اما ضجـــــــــــــــــــــه نزد…

زخم داشت اما ننالیـــــــــــــــــــــد…

گریه کرد اما اشک نریخـــــــــــــــــت…

حکایت من حکایت کسی بود کـــــــــــــــــــــه…

پر از فریاد بود اما سکوت کرد تا همه ی صداها را بشنـــــــــــــــــــــود…



موضوع مطلب :


سه شنبه 91 مرداد 10 :: 8:30 عصر ::  نویسنده : رضا       

چه کسی می گوید که من هیچ ندارم ؟

من چیزهای با ارزشی دارم !

حنجره ای دارم برای بغض

چشمانی برای گریه

لبهایی برای سکوت

دستهایی برای خالی ماندن

پاهای برای نرفتن

شبهایی بی ستاره

پنجره ای به سوی کوچه بن بست

و وجودی بی پاسخ ...




موضوع مطلب :


شنبه 91 مرداد 7 :: 12:42 عصر ::  نویسنده : رضا       

چقدر دوست داشتم دیگران حرفهایم را بفهمند

و چقدر دوست داشتم نگاه خیس مرا درک کنند

چقدر دلم می خواست یک نفر به من بگوید

چرا لبخندهای تو اینقدر بی رنگ است

اما کسی نبود همیشه من بودم و

من و تنهایی و...

این دفتر شعرم...

و در آخر تنهایی رو دوست دارم چون خیلی تنهاست.......




موضوع مطلب :


چهارشنبه 91 مرداد 4 :: 11:10 عصر ::  نویسنده : رضا       

عشقم را نه از روی جملات نامه هایم

بلکه از چشمانم بخوان!

کلمات...
 

  عشق با شکوه مرا حقیر و کوچک می کنند...

برای فهمیدن معنی نگاهم دنبال

کتاب ها نرو...

جوابش را در قلبت خواهی یافت!!!

 

 




موضوع مطلب :


<   1   2   
 
درباره وبلاگ

پیوندها
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 62
بازدید دیروز: 15
کل بازدیدها: 335536