دل تنها
شنبه 90 اسفند 27 :: 10:5 عصر :: نویسنده : رضا
روی قبرم بنویسید کبوتر شد و رفت
زیر باران غزلی خواند ، دلش تر شد و رفت چه تفاوت که چه خورده است غم دل یا سم آنقدر غرق جنون بود که پر پر شد و رفت روز میلاد ، همان روز که عاشق شده بود مرگ با لحظه ی میلاد برابر شد و رفت او کسی بود که از غرق شدن می ترسید عاقبت روی تن ابر شناور شد و رفت هر غروب از دل خورشید گذر خواهد کرد موضوع مطلب : جمعه 90 اسفند 26 :: 9:54 عصر :: نویسنده : رضا
با ناله های دوست هم ناله می شومموضوع مطلب : سلام دوستان این وبلاگ جدیدمه خوشحال میشم یه سری بهم بزنید وبرای بهتر شدن وبلاگم کمکم کنید electricity-power.blogfa.com موضوع مطلب : سه شنبه 90 اسفند 23 :: 8:16 عصر :: نویسنده : رضا
تصور می کردم که می دانم عشق چیست ... موضوع مطلب : یکشنبه 90 اسفند 21 :: 2:46 عصر :: نویسنده : رضا
همین که میدانم موضوع مطلب : جمعه 90 اسفند 19 :: 9:11 صبح :: نویسنده : رضا
آن شب که دلم لرزید موضوع مطلب : پنج شنبه 90 اسفند 11 :: 8:42 عصر :: نویسنده : رضا
آخر زنگ دنیا کی میخورد خدا می داند،ولی........................ آن روز که آخرین زنگ دنیا می خورد دیگر نه می شود تقلب کرد ونه می شود سرکسی را کلاه گذاشت. آن روز تازه می فهمیم دنیا با همه بزرگی اش از جلسه امتحان هم کوچکتر بود. آنروز تازه می فهمیم که زندگی عجب سوال سختی بود ،سوالی که بیش از یک بار موضوع مطلب : چهارشنبه 90 اسفند 10 :: 11:9 عصر :: نویسنده : رضا
هر که خوبی کرد زجرش میدهند
هر که زشتی کرد اجرش میدهند
باستان کاران تبانی کرده اند
عشق را هم باستانی کرده اند
هرچه انسانها طلایی تر شدند
عشق ها هم مومیایی تر شدند
اندک اندک عشق بازان کم شدن
نسلی از بیگانگان آدم شدند موضوع مطلب : آدمها وقتی کودکند می خواهند برای مادرشان هدیه بخرند ولی پول ندارند . موضوع مطلب : دوشنبه 90 اسفند 8 :: 9:16 عصر :: نویسنده : رضا
چه سخت است ، تشیع عشق بر روی شانه های فراموشی و دل سپردن
موضوع مطلب : |
منوی اصلی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندها آمار وبلاگ بازدید امروز: 67
بازدید دیروز: 15
کل بازدیدها: 335541
|
||