دل تنها
شنبه 90 اردیبهشت 31 :: 3:57 عصر :: نویسنده : رضا
بر من و تو روزگاری رفت و عشقی پا گرفت عاقبت چرخ حسود این عشق را از ما گرفت شادمانی بود و من بودم ، تو بودی، عشق بود عشق و شادی با تو رفت و غم مرا تنها گرفت نغمه هامان در گلو بشکست و شادی ها گریخت مرغ رنگین بال عشق ما ره صحرا گرفت بوسه های آتشین بر روی لبهامان فسرد آشنایی های ما رنگ جدایی ها گرفت مرغ بخت آمد به بام خانه ام اما پرید دولت عشق تو را ایام داد اما گرفت داستان چشم گریان مرا از شب بپرس ای بسا گوهر که دست غم از این دریا گرفت جام لبریز امیدم را فلک بر خاک ریخت عشق را از ما گرفت اما چه نازیبا گرفت از فریب روزگار ایمن مشو کاین بلهوس بر سکندر داد ملکی را که از دارا گرفت موضوع مطلب : |
منوی اصلی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندها آمار وبلاگ بازدید امروز: 90
بازدید دیروز: 13
کل بازدیدها: 335714
|
||