دل تنها
چهارشنبه 93 فروردین 13 :: 3:44 عصر :: نویسنده : رضا
درد عشقی کشیده ام که مپرس زهر هجری کشیده ام که مپرس
گشته ام در جهان و آخر کار دلبری برگزیده ام که مپرس آنچنان در هوای خاک و درش میرود آب دیده ام که مپرس من به گوش خود از دهانش دوش سخنانی شنیده ام که مپرس سوی من لب چه میگزی که مگو لب لعلی گزیده ام که مپرس بی تو در کلبه ی گدایی خویش رنجهایی کشیده ام که مپرس همچو حافظ غریب در ره عشق به مقامی رسیده ام که مپرس ******حافظ************ موضوع مطلب : |
منوی اصلی آخرین مطالب آرشیو وبلاگ پیوندها آمار وبلاگ بازدید امروز: 20
بازدید دیروز: 9
کل بازدیدها: 337798
|
||