چشم میگشایم.تو را نمیبینم،میان مهای.مه:به نظاره واضح نمیشودبه دستها تکان نمیخوردبه خواستن نمیمیرد.مه.نگاه، برای چه؟و اراده، بیمصرف.چشم میبندم.نمیبینمت، درمییابمتو دارمت. از آنِ من.هستی، هستم، کنار تو،تو در میان مهای.
کد موسیقی برای وبلاگ