ای ع ش ق
ای عشق ? شکسته ایم? مشکن ما را
این گونه به خاک ره میفکن ما را
ما در تو به چشم دوستی میبینیم
ای دوست مبین به چشم دشمن ما را
ای عشق ? پناهگاه پنداشتمت?
ای چاه نهفته ! راه پنداشتمت
ای چشم سیاه? آه ای چشم سیاه?
آتش بودی? نگاه پنداشتمت
ای عشق ? غم تو سوخت بسیار مرا?
آویخت مسیح وار بر دار مرا?
چندان که دلت سوخت بیازار مرا !
مگذار مرا ز دست? مگذار مرا !
ای عشق در آتش تو فریاد خوش است
هر کس که در آتش تو افتاد خوش است
بیداد خوش است از تو? وز هستی ما
خاکسترکی سپرده بر باد خوش است !
ای دل به کمال عشق اراستمت
وز هر چه به غیر عشق پیراستمت
یک عمر اگر سوختم و کاشتمت
امروز چنان شدی که می خواستمت .
موضوع مطلب :