چه شد یکباره ازهم بی نهایت دور گشتیم
تویامن ای غزال دشت من مغرور گشتیم
به غیرازبی پناهی کی پناهم میشوی باز
چه دستی بی تو اینجا تکیه گاهم میشودباز
میان عابران تنهاترازمن هیچکس نیست
کسی اینجابه فکراین غریب در قفس نیست
دلم امشب برای خنده هایت تنگ تنگ است
فقط در دستهای گرم تو مردن قشنگ است
کسی غیرتو آرامم نخواهد کرد امشب
نمیدانی نمیدانی چه با من کرد دوری
مپرس از من خودت ازدست این دوری چه جوری؟
وبی من گریه ات را پیش کی سرمیدهی باز
دلت را درهوای عشق کی پر میدهی باز
موضوع مطلب :