سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
دل تنها
جمعه 89 بهمن 29 :: 10:43 عصر ::  نویسنده : رضا       

عشق، تصمیم قشنگی ست ،بیـا عـاشق شـو
نه اگر قلب تو سنگی ست،بیـا عـاشق شـو

آسمان زیر پروبال نگاهت آبی ست
شوق پرواز تو رنگی ست،بیـا عـاشق شـو

ناگهان حادثه ی عشق، خطر کن، بشتاب
خوب من، این چه درنگی ست، بیـا عـاشق شـو

با دل موش، محال است که عاشق گردی
عشق، تصمیم پلنگی ست، بیـا عـاشق شـو

تیز هوشان جهان، بر سر کار عشقند
عشق، رندی است، زرنگی ست،بیـا عـاشق شـو

کاش در محضر دل بودی و میدیدی تو
بر سر عشق، چه جنگی ست!بیـا عـاشق شـو

مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز
صورت آینه زنگی ست،بیـا عـاشق شـو

می رسی با قدم عشق به منزل، آری...
عشق، رهوار خدنگی ست،بیـا عـاشق شـو

باز گفتی تو که فردا!!! به خدا فردا نیست
زندگی، فرصت تنگی ست،بیـا عـاشق شـو

کار خیر است، تأمل به خدا جایز نیست!
عشق، تصمیم قشنگی ست،بیـا عـاشق شـو




موضوع مطلب :


شنبه 89 بهمن 23 :: 3:43 عصر ::  نویسنده : رضا       

ای ع ش ق



ای عشق ? شکسته ایم? مشکن ما را

این گونه به خاک ره میفکن ما را

ما در تو به چشم دوستی میبینیم
ای دوست مبین به چشم دشمن ما را
ای عشق ? پناهگاه پنداشتمت?


ای چاه نهفته ! راه پنداشتمت



ای چشم سیاه? آه ای چشم سیاه?

آتش بودی? نگاه پنداشتمت
ای عشق ? غم تو سوخت بسیار مرا?
آویخت مسیح وار بر دار مرا?
چندان که دلت سوخت بیازار مرا !


مگذار مرا ز دست? مگذار مرا !




ای عشق در آتش تو فریاد خوش است
هر کس که در آتش تو افتاد خوش است


بیداد خوش است از تو? وز هستی ما

خاکسترکی سپرده بر باد خوش است !
ای دل به کمال عشق اراستمت

وز هر چه به غیر عشق پیراستمت


یک عمر اگر سوختم و کاشتمت

امروز چنان شدی که می خواستمت .




موضوع مطلب :


شنبه 89 بهمن 23 :: 12:55 عصر ::  نویسنده : رضا       

بهتر از من چه کسی ؟ عاشق تر از من چه کسی ؟

واسه عشق تو دیوونه تر از من چه کسی؟

اگه قربونی میخواستی ، بهتر از من چه کسی ؟

واسه پیش مرگ تو ، آماده تر از من چه کسی ؟

تو اگه چشمه بودی ؛ تشنه تر از من چه کسی ؟

واسه دلداری تو ، خسته تر از من چه کسی؟




موضوع مطلب :


دوشنبه 89 بهمن 18 :: 12:1 صبح ::  نویسنده : رضا       

راز عشق در این است که به یکدیگر سخت نگیرید

عشقی که آزادانه هدیه نشود اسارت است، اسارتی که اجازه رشد و پیشرفت را نمی دهد، عشقی که با خودخواهی همراه است.

راز عشق در تواضع است


این سخن به هیچ وجه نشانه تظاهر نیست بلکه نشان دهنده احساس تفکری قوی میان دو نفری است که یکدیگر را دوست دارند، تواضع مانند جویبار آرامی است که چشمه محبت را تازه و باتراوت نگه می دارد.

راز عشق در لحن صدا است


برای تقویت گیرایی صدا، باید آن را از قلب برآورید، اگر احساسات قلبی ات را با صدا بیان کنی سبب ایجاد شادی در دیگری است.

راز عشق در خوشحال کردن است


اینکه هر روز کاری کنی که او را خوشحال کند کاری مثل دادن هدیه ای کوچک، تحسین، لبخندی از روی محبت. نگذار که جویبار محبت از کمی باران بخشکد.

راز عشق در احترام متقابل است


احساسات متغیرند، اما احترام دو طرف ثابت می ماند. اگر عقاید او با عقاید شما متفاوت است با احترام به نظراتش گوش کن، احترام باعث می شود که او بتواند خودش باشد.

راز عشق در نگاه محبت آمیز است


زیرا چشم ها پنجره های روحند، اگر هنگام محبت کردن از نگاه استفاده کنی مثل آن است که پنجره ها را با پرده های زیبایی بیارایی و به خانه گرما و جذابیت ببخشی.

راز عشق در دستگیری است


اینکه در سکوت دست یکدیگر را بگیرید، کم کم یاد می گیرید که بدون کلام رابطه برقرار کنید.




موضوع مطلب :


پنج شنبه 89 بهمن 14 :: 11:8 عصر ::  نویسنده : رضا       

یک درد دل ساده

من در تو تکرار هم که شده باشم

باز هم گاهی برق نگاه بودنم را

از خاطر می بری گویا

من در تو وصف هم شده باشم

باز هم صدایم را نمیشنوی گویا

نمیدانم چه دلتنگیم عجیب شده است

چه ساز خواستن هایم عحیب تر شده است

به گمانم باورم

آلوده است امشب

به گمانم شک میکنم گاهی

به باور های تو

نمیدانم چرا

محو تماشا نمیبینم تو را

نمیدانم چرا

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟




موضوع مطلب :


یکشنبه 89 بهمن 10 :: 4:4 عصر ::  نویسنده : رضا       

یک سوال:

اگه یه فرشته ای  الان بیاد جلوتون

و بگه من مأمورم از طرف خدا

3 تا آرزوتون رو برآورده کنم هر چه می خواهی بخواه.

فکر کنید، ببینید چی میگید تو اون لحظه؟




موضوع مطلب :


دوشنبه 89 بهمن 4 :: 6:46 عصر ::  نویسنده : رضا       

چه شد یکباره ازهم بی نهایت دور گشتیم

تویامن ای غزال دشت من مغرور گشتیم

به غیرازبی پناهی کی پناهم میشوی باز

چه دستی بی تو اینجا تکیه گاهم میشودباز

میان عابران تنهاترازمن هیچکس نیست

کسی اینجابه فکراین غریب در قفس نیست

دلم امشب برای خنده هایت تنگ تنگ است

فقط در دستهای گرم تو مردن قشنگ است

کسی غیرتو آرامم نخواهد کرد امشب

نمیدانی نمیدانی چه با من کرد دوری

مپرس از من خودت ازدست این دوری چه جوری؟

وبی من گریه ات را پیش کی سرمیدهی باز

دلت را درهوای عشق کی پر میدهی باز




موضوع مطلب :


یکشنبه 89 بهمن 3 :: 8:56 عصر ::  نویسنده : رضا       




موضوع مطلب :


یکشنبه 89 بهمن 3 :: 7:44 عصر ::  نویسنده : رضا       

بر سر سنگ مزارم بنویس:

زیر این سنگ جوانی خفته ست

با هزاران ای کاش

و دو چندان افسوس

که به هر لحظه عمرش گفته ست...

بنویس:

این جوان بر اثر ضربه ی کاری مرده است...

نه بنویس:

این جوان در عطش دیدن یاری مرده ست...

جلوی روز وفاتم بنویس:

روز قربان شدن عاطفه در چشم نگار

روز پژمردن گل فصل بهار

روز اعدام جنون بر سر دار

روز خوشبختی یار...

راستی شعر یادت نرود

روی سنگم بنویس:

آی گلهای فراموشی باغ

مرگ از باغچه کوچکمان می گذرد داس به دست

و گلی چون لبخند می برد از بر ما




موضوع مطلب :



 
درباره وبلاگ

پیوندها
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 21
بازدید دیروز: 15
کل بازدیدها: 335495